نقدی بر ” ساکن طبقه وسط ” اولین فیلم شهاب حسینی
فیلم شروعی شوکه کننده دارد . فیلم در دل تاریخ آغاز می شود ، در روزگار کشت و کشتار علویان و این سکانس تا پایان فیلم ، بی معنا و بی ربط بودن خود را به اصل فیلم ، حفظ می کند ، هیچ کارکرد منطقی ندارد و در حد یک سکانس آغازین بی معنا باقی می ماند .
باقی فیلم نیز به همین شکل ، با وصله و پینه کردن افکار مغشوش یک به ظاهر نویسنده ، هیچ چیز نیست . فیلم قصه ای ندارد ، کاراکتری ندارد که بخواهیم راجع به تیپ یا شخصیت بودن آنها صحبت کنیم ، در واقع ” ساکن طبقه وسط ” فستیوالی است که بازیگران بی شماری به آن دعوت اند و هر یک با چند اکت و دیالوگ در این فستیوال حاضر می شوند و البته ستاره این فستیوال شهاب حسینی است که به هزینه بالای تهیه ، هر بار با یک گریم و در یک دکور و یا لوکیشن پر هزینه ظاهر می شود و خود نمایی می کند .
حال به همه ی اینها کات های بی معنا و گیج کننده فیلم را هم اضافه کنید ، کات هایی که فیلم ” ساکن طبقه وسط ” را به یک فیلم تبلیغاتی تبدیل می کند ، درست شبیه یک آنونس . در واقع اصل فیلم با آنونس آن تنها و تنها یک تفاوت دارد و آن کوتاه تر بودن آنونس نسبت به فیلم است .
بازیگرهای پر تعداد و اکثرا ستاره ی فیلم هم درست شبیه بازیگران یک فیلم تبلیغاتی ظاهر می شوند ، هیچ تلاشی برای ارایه یک بازی رضایت بخش نمی کنند و گویا فقط خواسته اند با شهاب حسینی در پروژه خاص و تجربی اش شرکت کنند . به این بازی های بد و سطحی ،که شاید نتیجه فیلمنامه بد و سطحی باشند ، اضافه کنید بازی شهاب حسینی را در مقام یک جوان سرگشته و گم کرده راه که بین بالا و پایین و خیر و شر گیر کرده است ، شهاب حسینی نقش چه گوارا و راجر واترز و مسیح را بهتر بازی کرده است تا نقش اصلی فیلم را . ما از او در این نقش تنها چند اکت اگزجره و یک صدا و نگاه یکنواخت و بی معنا می بینیم ، که ای کاش شهاب حسینی در بازی خود در این نقش نیم نگاهی به فیلم ” پرسه در مه ” به کارگردانی بهرام توکلی و با بازی عالی خودش می کرد و کمی ، فقط کمی ، واقعی سرگشته می شد نه اینکه چنان درگیر ایفای نقش شیخ صنعان و نیوتون و حضرت آدم شود که اصل ماجرا را فراموش کند .
با همه اینها ، ” ساکن طبقه وسط ” بیش از آنکه از کارگردانی آسیب دیده باشد از فیلمنامه ضربه خورده است . فیلم گویا روایت سرگشتگی است! اما چه کسی و چرا سرگشته است ؟! شخصیت اصلی فیلمنامه فقط جوانی است به ظاهر نویسنده که نمی داند پایان قصه اش را چگونه ببندد و چک صاحب خانه را چگونه پاس نماید ، صاحبخانه ای که از جایی به بعد بی آنکه پول اش را بگیرد و یا حداقل ما نمی بینیم ، از ماجرا حذف می شود . همه سرگشتگی مورد ادعا را تنها در پلان های وصله و پینه ای از شخصیت های معروف می بینیم که کاراکتر نویسنده خود را در قالب آنان می بیند و یک مشت کتاب و یک نریشین خسته کنند و یک نواخت .
فیلمنامه ای که مجموعه ای از شعارها و سوژه ها را به اسم آشفتگی ، گرد هم جمع کرده و نهایتا نتیجه این فیلمنامه سوژه زده و کارگردانی ابتدایی شهاب حسینی می شود یک چرک نویس بسیار ضعیف از ” هامون ” مهرجویی ، که صد البته ” هامون ” در زمان خود موضوعیت داشت و دغدغه مردم و جوانان بود ، حال آنکه امروز دیگر سرگشتگی بین کی یرکگور و ابن عربی و سهروردی و مارکس دغدغه کمتر کسی است . حال بماند که در همان ” هامون ” موفق آن روزها نیز سوژه زدگی موج می زد و کارگردان درست مثل شهاب حسینی فکر می کرد که اگر کتاب ” ترس و لرز ” را به دست بازیگر بدهد ، می تواند به تماشاچی اثبات کند که کاراکتر فیلمش دچار سرگشتگی است . حال آنکه مدیوم سینما ، مدیوم تصاویر ابژکتیو است ، زبان سینما ، تصویر است و آسمان و ریسمان بافتن در آن بی معنا است . در سینما ، تماشاچی باید با تصویر و البته با کمترین دیالوگ سوبژکتیو و نیز بدون هیچ نماد و سمبل ، سوژه مورد نظر فیلمساز را درک کند . سینما هنری است که اول باید سرگرم کننده باشد و بعد اگر هم قرار باشد پیامی را به مخاطب برساند باید در ناخودآگاه او اثر کند ، سوژه در سینما باید با ابژه و فرم مناسب به خورد تماشاچی داده شود ، نه مثل ” ساکن طبقه وسط ” با خواندن چند شعر از ابن عربی و چند جمله از فروید و تصویری از راجر واترز و نمایی از نواختن ساز ایرانی بخواهیم به تماشاچی حقنه کنیم که : ” دقت کن ! این آقای نویسنده دچار سرگشتگی بین بالا و پایین و یا چپ و راست است ” .
در سکانسی از فیلم ، کامبیز دیرباز در نقش ” نمی دانیم چه کسی ” !!! ، در حال کباب پختن است و می گوید می خواهد با کوتاه کردن زمان پخت کباب ، نام خود را در تاریخ ثبت کند . این سکانس دقیقا شرح حال شهاب حسینی است ، او با کارگردانی ” ساکن طبقه وسط ” ، چنان که در تبلیغات فیلم اشاره می شود ، به علت بازی در نقش های زیاد آن هم در یک فیلم ، در کتاب رکوردهای جهانی خود را به ثبت رسانده است و این تنها نتیجه به ظاهر مثبت فیلم است .
” ساکن طبق وسط ” یک تجربه بد و خطرناک برای شهاب حسینی ، یک نوشته نا امید کننده و غیر اصولی از دکتر محمد هادی کریمی و یک سرمایه گذاری بی ضرر برای امیر سماواتی بود ، همین و دیگر هیچ .
المیرا نداف – سینما فستیوال
دوست عزیز فيلم ساختن كه اين روزا كاري نداره ، ولي بياييم به اين فكر كنيم كه چي ميشه كه شهاب حسيني سوپراستار سينماي ايران به جاي اينكه دست روی سوژه هاي عشق و عاشقي بگذارد , از عرفان و سخن يار ميگه ! ! !
شهاب حسيني همون بازيگر بمونه ما بيشتر دوسش داريم
آخ آخ آخ حرف دل منو زدي
من دوست دارم يكي به من بگه ، چرا واقعا شهاب حسيني فيلم ساخت ؟
آخه اينكه تو همه اين سالها نه تنها طرفداراش كم نشدن بلكه همچنان سوپراستار سينماي ايرانه
اين چه كاري بود آخه ؟! از شهاب حسینی بعید بود
واي خانوم تو رو به خدا كار چنين مفتضحي رو در قياس با استاد مهرجويي قرار ندين .
هامون مهرجویی رو هنوزم که هنوزه هیشکی نفهمیده ولی این فیلم بیشتر از همه چیز طنزه
Matlab Aaaaaliiiee Bood … hal kardam … LIKE
وقتي ما فيلم هايي چنين سوژه زده را ميبينيم به اين نتيجه ميرسيم كه فرد نويسنده تلاش داشته تمام آنچه تاكنون آموخته را به يكباره به روي مخاطب پرتاب كند ، ولي ساكن طبقه وسط حتي همين كار را هم نمي تواند انجام دهد چرا كه نويسنده حتي آنچه را که آموخته ، زيست نكرده است .
بايد عارف باشي تا بفهمي شهاب حسيني چي ساخته !!!!!!!!
نه بابا عارف هم باشي نمي فهمي خيالت راحت
من گشتيم نفهميديم نگرد نمي فهمي
:))) vaghean
كاملا با شما مخالفم خانم نداف ! ساکن طبقه وسط بهترین فیلم سينماي ايران بود ! مشكل اينجاست كه اينقدر شما كار سفارشي ديديد ديگه وقتي يك كارگردان با جون و دل كار مي كنه و از دغدغه هاي زندگي خودش كه دغدغه جامعه ماست حرف مي زنه . شما به عنوان منتقد نمي پسندي و تلاش مي كني همون سينماي سفارشي رو بولد كنيد . واقعا متاسفم .
تا حدودي با شما موافقم ولي در اينكه شهاب حسيني دنبال مطرح شدن نبوده هيچ شكي ندارم و از اينكه سرگشتگي و پريشان احوالي او را در فيلم ميبينم خوشحالم كه اين بازيگر همينطوره كه بر روي لباسش در كل مدت فيلم تابلوی آفرینش انسان میکل آنژ بود ، به چرايي زندگي رسيده است .
واقعا فيلم چرت و پرتي بود ،اصلا نمی شد با فیلم ارتباط برقرار كرد چون اينقدر صحنه های اين فيلم بهم بی ربط بود كه كلا هيچي از فيلم نمي فهميدي .
مشکل شما اینه که سینمای کلاسیک نمی دونی چیه
کی گفته که حالا کلاسیک بوده این فیلم ؟؟؟؟
به شهاب حسيني تبريك مي گم و واقعا بهش پيشنهاد ميكنم كه اصلا در مقابل چنين افراد كوتاه بين نا اميد نشه چون راهی كه اون شروع کرده تا به حال کسی تو سینمای ایران قدم نذاشته …
من از وقتی یادم میاد همیشه عاشق شهاب حسینی بودم . الانم بهش تبریک میگم ولی خودمونیم ، فیلمش خوب نبود دیگه ! دقیقا تو چه راهی قدم برداشته ؟؟ می شه بگی
آقا راست می گه خوب . خوب خوبه بد بده دیگه چرا دارین همدیگه رو می کشین ؟؟؟؟؟
بله شهاب حسینی سوپراستار سینماست قبول ولی تو کارگردانی ضعیفه دیگه ! چرا قبول ندارین ؟
آخه ما عادت کردیم فقط تعریف و تمجید بشنویم
ظرفیت حرف منطق شنیدن رو نداریم
به نظر من که فیلم ارزشی یود پیام فیلم هم خوب بود اصلا خسته کننده نبود
man kheili rajebe cinema nemidonam
kheili az harfae in khanoom ro ham nafahmidam
vali ino midonam ke film na mane 19 sale ke asheghe shahab hoseini am ro sargarm kard
na maman 40 salamo .