یادداشتی بر فیلم “آرایش غلیظ”
“آرایش غلیظ” با یک ریتم خوب شروع می شود . کاراکترها یک به یک وارد داستان می شوند و با توضیح مختصری ، در واقع خود را به مخاطب معرفی می کنند ! البته کاراکترهایی که حتی با این معرفی و معرفی های بعدی تنها در حد تیپ باقی می ماند ! و این تمام آرایش غلیظ است ! همین ! از اینجا به بعد آرایش غلیظ هیچ چیز برای ارائه ندارد ! بعد از اینکه عطش اولیه برای دیدن بازیگرها فروکش می کند ، با هیچ چیزی رو به رو نمی شویم ! نه داستانی ، نه اتفاقی ، نه هیجانی و نه هیچ چیز دیگر ! تا حدی که با یک دیالوگ می توان تا انتهای ماجرا را خواند !
“آرایش غلیظ” راوی هیچ چیزی نیست ! یک مشت اتفاقات بی ربط را به زور به هم ربط می دهد ، چند نفر را که هیچ ربطی به هیچ کجای ماجرا ندارند ، به زور برای جذاب شدن به فیلم اضافه می کند ، چند نفری که با حذفشان آب از آب تکان نمی خورد الا اینکه مدت زمان فیلم از ۹۰ دقیقه به ۵۰ دقیقه می رسد !
“آرایش غلیظ” همان است که پوسترش می گوید و این صادقانه ترین بخش این فیلم است ! پوستری قدیمی مشابه به فیلم فارسی های دهه ی ۵۰ و بعد هم در سکانسی که ” برقی ” به یاد تصاویر زنان زیبایی که از شهر فرهنگ می دیده است ، می افتد ، مجددا مهر تاییدی می زند به علاقه عجیب کارگردان به فیلم فارسی های دهه ی ۵۰ ، منتها چون حدودا ۴۰ سال از آن روزها گذشته است کمی هم چاشنی فیسبوک و تبلت را به آن اضافه کرده است .
هر چند که “آرایش غلیظ” از همان ابتدا به دلیل نداشتن قصه مردود است اما عجیب آنکه عناصر دیگر نیز هیچ کمکی به بهبود اوضاع نمی کنند و هر کدام ساز خود را می زنند ، از بازیگران گرفته تا طراحی لباس و دکوپاژ و پایان بخش این همه شلم در شوربا آهنگ پایانی تیتراژ با صدای همایون شجریان است که خبر از سقوط یک خواننده ی سنتی می دهد !
بابک ساجدی – سینما فستیوال