اشاره: این مطلب در ویژه نامه ی بهاریه سینما فستیوال نیز منتشر شده است.
اواسط و اواخر دههْ شصت در آن سالهای اوج جنگ زمانی که من کودکی بیش نبودم برای رفتن به سینما در وجودم شوق و علاقه ای وصف ناشدنی وجود داشت. من به همراه چند کودک دیگر که از بچه محل های من بودند به اتفاق هم برای تماشای فیلم از چند ساعت قبل از شروع اولین سانس در صبح یا بعد ازظهر برای گرفتن بلیت به سینما می رفتیم و لحظه به لحظه به شمار جمعیت حاضر پشت گیشه افزوده می شد به طوری که صف های طولانی مرتب از شکل می افتاد و به چندین صف بدل می گشت که گاهی به درگیری افراد نیز منجر می شد اما به خاطر از دست ندادن فیلم بحث ها زود فیصله پیدا می کرد و همه داخل می شدند و سر جاهایشان با تمام اشتیاق می نشستند و سرحال و پُررمق منتظر بودند تا فیلم شروع شود. نیز خوب به یاد دارم طول دههْ هفتاد را در نوجوانی ام ساعتها ایستادن میان دانشجویان و سینما دوستان در صف هایی طولانی به امید یافتن بلیط. پس از پایان فیلم همین که از سالن سینما پا به بیرون می گذاشتی خیل جمعیتی را می دیدی که ایستاده بودند و بی صبرانه برای ورود به سالن سینما در سانس بعد منتظر بودند و می خواستند هرچه زودتر برای دیدن فیلم خود را در سالن تاریک و نسبتاً خنک سینما روی صندلی هایشان جای دهند. در طول هفته معمولاً جوان ترها و مجردها به اتفاق دوستانشان به سینما می رفتند و اواخر هفته بیشتر خانوده ها بودند که همه اعضای یک خانواده دسته جمعی به سینما می رفتند و حتی از قبل با خویشاوندانشان نیز قراری ترتیب می داند که همگی با هم به تماشای فیلمی بروند. این تجربهْ مشترک فیلم دیدن در آن دوران هر روز از اولین سانسها تا آخرین سانس ها که گاهی تا دوازده شب طول می کشید اتفاق می افتاد و فیلم دیدن و سینما رفتن به جزئی از زندگی مردم تبدیل شده بود. اکنون پس از دوری از آن سالهای نه چندان دور وقتی از مقابل آن سینما که روزی تمامی صندلی هایش پر بود و حتی گاهی برای فیلمی پیش می آمد که تمامی سانسها عده ای از مردم با اشتیاق روی پله های کنار ردیف صندلی ها می نشستند گذر می کنم و مردم را می بینم که بی توجه به این سینما از مقابلش رد می شوند بی آنکه حتی لحظه ای بایستند و به عکسها ی پشت شیشه نظری بیافکنند و یا حتی در حین عبور سری به بالا بچرخانند و به پردهْ بالای سردر سینما نگاه کنند دلم می گیرد. در کشور ما متاًسفانه سینما روز به روز بر غربتش افزوده می شود و مردم عادت رفتن به سینما را به ترک عادت تغییر داده اند. سینما فقط فیلم دیدن نیست سینما سهیم شدن در حسی مشترک است. فرق هست بین فیلمی که در سالن سینما می بینیم با همان فیلم که در خانه توسط تلوزیون یا به قولی در سینمای خانوادگی مان مشاهده می کنیم. وقتی می گوییم فیلمی سینمایی یعنی فیلمی که برای سینما و اکران در سالن های سینما با استانداردهای لازم ساخته و تهیه شده است چرا که از اساس مدیوم سینما با مدیوم تلوزیون از تمامی جهات متفاوت است و فرق دارد با فیلم تلوزیونی که جهت پخش از تلوزیون ساخته شده است. بی جهت نیست که فیلمسازان نخسه های فیلم شان را قبل از اکران عمومی به همراه دیگر عوامل اصلی آن فیلم بر پرده سینما تماشا می کنند و از کارگردان و تهیه کننده آن فیلم گرفته تا تدوینگر و صدا گذار در مواقع لزوم نکاتی را که لازم می دانند در تدوین نهایی لحاظ شود را هنگام اکران فیلم روی پرده یاداشت کرده و پس از اعمال نظرشان در تدوین نهایی آماده اکران می کنند. پس میزانسن و تمامی مواردی که به کارگردانی مربوط می شود تا بازی یک بازیگر و رنگ و نوری که به فیلمبردار و مونتاژی که به تدوینگر و صدایی که به صدابردار و صداگذار مربوط است و تمامی موارد دیگر که در تولید یک فیلم نقش دارند همه و همه بر اساس مدیوم سینما انتخاب می شوند و حس و حال و ریتمی که از یک فیلم در سینما مشاهده و دریافت می کنیم به طور قطع متفاوت است با ایجاد حس و حال و ریتم همان فیلم که دیگران در مکانی غیر از سینما آنرا تماشا می کنند و بهتر است بگویم به نوعی از خوانش و تاًثیر درست آن فیلم بی بهره خواهند بود. در ضمن بد نیست به این نکات نیز اشاره شود که به واسطه اینکه چون در سینما در تاریکی فیلم از پشت سر ما به پرده می تابد از لحاظ روانشناسی نیز حسی کاملاً متفاوت و خوشایندتر در ما ایجاد می کند تا زمانی که مستقیم به صفحه تلوزیون خیره می شویم. و نیز خوب می دانیم که فیلمی که بر پرده تابانده می شود و بعد چشم آنرا می بیند لطمه ای به شبکه چشم ما وارد نمی کند اما تصاویری که از تلوزیون مشاهده می کنیم در دارز مدت به چشم های ما آسیب می رساند. پس تجربه مشاهده یک فیلم در سینما را می توان از منظرهای گوناگون از جمله روانشناسی جامعه شناسی و فیزیک و غیره بررسی نمود و ثابت کرد که حتماً باید یک فیلم سینمایی در سینما به همراه دیگر مخاطبان دیده و تجربه شود. از طرفی برای کمک به رسیدن به این تجربه مخاطبان لازم است که سینماهای کشورمان نیز خود را با استاندارهای جهانی همسو کنند. سینماهای امروز در امریکا و دیگر کشورهای مهم اروپایی به صورت مالتی پلکس ها و مگا پلکس درآمده اند. مالتی پلکس ها زیر ده سالن دارند و مگاپلکس ها بیش از ده سالن سینما. این سینماهای جدید در کشورهایی که سینما برایشان مهم است استادیوم مانندند و نه تنها کوچکتر و از تعدادشان کمتر نشده که بزرگتر و بیشتر هم شده است. در این سینماها تمامی امکانات رفاهی و فرهنگی با نهایت جاذبه مهیا شده و به مخاطبان ارائه و خدمت رسانی می شود. مخاطبان برای دیدن فیلم های مورد علاقه خود دستشان در انتخاب باز است و ساعتها در این مجموعه ها از سالنی به سالن دیگر برای تماشای فیلم می روند. از سال دو هزار به بعد دیگر سینماها قابل اشتعال نیستند و برای ساخت این سینماها مصالحی از جنس هایی فراهم شده که هرگز نمی سوزد و کاملاً ایمن هستند و از تمامی جهات امنیت بسیار بالایی برای تماشاگران فراهم کرده اند. تکنولوژی تصویر و صدا کاملاً با جدیدترین سیستم های روز جهان تدارک دیده شده و این همه فقط و فقط برای آن است تا پخش فیلم ها به درست ترین و با کفییت ترین شکل ممکن برای مخاطبان ارائه شوند. اهالی سینما بر این گفته باور دارند و آن اینکه بخشی از نفهمیدن و درک نکردن فیلم ها برمی گردد به چگونگی دیدن فیلم ها (Cinematic Aparatos). پس برای آنها مهم است که فیلمی که به نیت اکران در سینماها با هزینه های بالا و با سختی های بسیار ساخته می شود در شرایطی نامساعد و بد دیده نشود. پس فیلم ها باید به بهترین شکل ممکن در بهترین سینماها با تمامی استانداردهای لازم برای جلب رضایت مخاطبان اکران شوند تا حق مطلب ادا شود و برایشان نتایج به بار بنشیند. آری هنر و صنعت سینما یعنی در برگرفتن تمامی جنبه ها از پیش تولید تا پس از تولید. از ساخت یک فیلم تا اکران و پخش گسترده و مطلوب آن اثر سینمایی در داخل و خارج از کشور. تنها در این صورت است که یک فیلم سینمایی مراحل تولید‘ رشد و بقای خود را می یابد و از آن فیلم به بهترین شکل ممکن بهره برداری می کنند و اینطور نیست که وقتی یک فیلم ساخته شد آنرا رها کنند و یا در پخش و ارکران آن سهل انگاری کنند و بگویند: خب دیگر تمام شد و فیلمی ساخته شد. نه اینطور نیست بلکه تازه آغاز راه است چرا که یک فیلم تولد یافته و برای اثبات موجودیتش باید به حرکت درآید و جای خود را در تمامی نقاط جهان برای دیده شدن باز کند و آنها برای رسیدن به این مهم از هیچ تلاشی دریغ نمی کنند. یک فیلم ساخته می شود تا دیده شود پس تمامی متخصصین تلاش می کنند تا یک فیلم هرچه بیشتر دیده شود و سود بیشتری از آن عاید کمپانی ها و تمامی کسانی که در این زنجیره و چرخه سهیم بوده اند گردد تا سرمایه ای باشد برای تولیدات دیگر. تلوزیون که فرزندخوانده سینماست در این کشورها رقیب سینما نیست بلکه دوست و یاری کننده اوست و مردم آن سرزمین را به طرق و شیوه های مختلف برای رفتن به سینما دعوت و تشویق می کند و در این راه نتیجه هم می گیرد. حال به سینمای کشور خود بپردازیم به سالن های سینماهایی که این روزها حال خوشی ندارد و یادمان نرود که هر سینما با نفس های مخاطبان است که می تواند زنده بماند. واقعاً اگر به سرعت به فکر نیفتیم آنچه که اکنون هست را هم از دست خواهیم داد و این خسارتی است هنگفت بر هنر و فرهنگ این سرزمین که نسل های بعد بر ما بی تردید خرده خواهند گرفت. سینما بی مخاطب از رمق می افتد. باید کاری کرد تا سینماهای این مملکت رونق بگیرند. باید سینما رفتن را دیگربار آموخت و به جزئی از زندگی بدل کنیم. باید به سینما رفتن عادت کنیم و خو بگیریم. باید سالن های سینماهای کشور مردم را در دل خود جای دهند به جای آنکه از زندگی مردم حذف شوند. باید در گونه های متفاوت برای سلایق مختلف مردم فیلم تولید شود. باید با داشتن سینمایی پر رونق بازده اقتصادی سینما و چرخ اقتصادی سینما با پول ملی بچرخد. در شکل درستش مردم باید حداقل هفته ای دوبار به سینما بروند. یادمان نرود که سینما یک تفریح شهری است و مردم باید ساعاتی را برای فراغت بعد از کار روزانه داشته باشند تا در زندگی شبانه زندگی بعد از کار روزانه را نیز تجربه کنند. انرژی حضور مخاطبان در یک سالن سینما می توانند یکدیگر را در دریافت و درک بهتر فیلم به طور ناخوداگاه یاری کنند. مخاطب سازی حتماً باید به سرعت صورت بگیرد و مردم بایستی به سینما بروند. هر کدام از ما و تاًکید می کنم تک تک ما مردم ایران برای شکوفایی و رونق سینماها مسئولیم. از: مسئولین ذیربط‘ تهیه کنندگان‘ سینماداران‘ فیلمسازان پیشکسوت و فیلمسازان جوان‘ منتقدان‘ اصحاب رسانه در هر شکل ممکن و مهمتر از همه مخاطبان گرفته تا من و امثال من که دانش آموخته سینما هستیم همه و همه در قبال نو شدن و جوان شدن سینمای این کشور مسئولیم. نباید با فروش نسبتاً خوب یک یا دو فیلم در سال خرسند باشیم. گفتم نسبتاً خوب چون اگر واقع بین باشیم حتا این فروش به ظاهر خوب نیز در مقایسه با جمعییت ایران فاجعه بار است. یک فروش دو سه میلیاردی که از نگاه ما خوب است یعنی بین یک تا دو میلیون از جمعیت ما برای تماشای آن فیلم رفته اند. به عبارتی یک تا یک و نیم درصد از جمعیت هفتاد و چند میلیونی ایران آن فیلم را دیده اند یعنی یک به هفتاد. یک درصد از هفتاد درصد جای خوشحالی ندارد اما با واقع بینی و تلاش برای ترمیم این سینما بی شک به نتیجه ای دلخواه و قابل قبول خواهیم رسید. حال در وهله اول به نظر می رسد تا آسیب شناسی ای جدی درباره دلایل از رونق افتادن سینماها حتی اگر شده در یک همه پرسی عمومی از اهالی سینما و صنوف مختلف سینمایی گرفته تا تمامی مردمی که قرار است مخاطبان سینما باشند صورت بگیرد و سپس برای احیا و کشاندن مخاطب به سالن های سینما تصمیماتی جدی با توجه به تحقیقات صورت گرفته و انجام شده از سوی مسئولین که وظیفه امور سینمایی بر دوششان است اتخاذ شود. امید است در سال نود وسه و همچنین سال های دیگرِ پیش رو شاهد اتفاقات خوبِ روزافزون و تاًثیرگذار برای سینمای کشور عزیزمان ایران باشیم و صف های طولانی و حضور پر نشاط مردم هنرمند و هنردوست را پشت درهای سینماها و انتظار زیبا‘ دوست داشتنی و دلنشینشان برای ورود به سالنهای سینما را شاهد باشیم. به امید بهاری شدن سینمای همیشه جاودان ایران. زمستان مباش تا بلرزانی تابستان مباش که بسوزانی بهار باش تا برویانی … بهار بر عاشقان سینما مبارک.
با سپاس بیکران
نویسنده مهمان : عباس روزبهانی کارشناس ارشد سینما دانشگاه تهران پردیس هنرهای زیبا
برای دریافت ویژه نامه بهاریه سینما فستیوال اینجا را کلیک کنید .