نوشته زیر یادداشتی از فیلم “خانوم” به کارگردانی تینا پاکروان است که در ایام سی و دومین جشنواره فیلم فجر منتشر شده بود. به بهانه اکران عمومی این فیلم، مطلب زیر بازنشر شده است.
نه داستان دارد ، نه دغدغه ! سطحیِ سطحیِ سطحی !
سوژه قصۀ زنی است در ناکجا آباد ( گویا یک شهر شمالی )، که رحم اش در اجارۀ زن و شوهر مجهول الهویه ای است و بدن اش در خدمت شوهرش !!! آن هم شوهر زمین گیرِ بیمارش که اساساً برای ما مشخص نمی شود که کیست !؟ و چرا بیمار شده است ؟ و برادر شوهری دارد که او هم بیمار روانی است و از تیمارستان به پیش او می آید تا چند روزی بعد از مرگ شوهرِ زمین گیرش مهمان او شود . همین و همین !
شوهرش که معلوم نیست که چه کسی است !؟ و چرا بیمار است!؟ برادر شوهرش که از تیمارستان آمده و پراید دارد و می خواهد پرتغال همه باغ های منطقه را بخرد !!! زن و شوهری هم که آمدند و رحم زن را اجاره کرده اند، فقط پولدارند و پولدار ! زن که حس خیلی خوبی از نازایی دارد و اساساٌ در هر حالتی خوشحال است و مرد هم که گویا مرکز پرورش اسب دارد و ویلای کنار دریا و بعد از تصادف حافظه اش را از دست داده است، ولی فرقی با قبل و بعد از بهبودی نمی کند !
و اما خودِ زن !
زنی بیچاره و مفلوک و بدبخت با ظاهری نسبتاٌ زیبا و مظلوم و البته پاکدامن !!! و صد البته مذهبی !!! که موهایش همیشه از چادرش بیرون است و به مردهای هرزه ، تریاکی که برای درمان شوهرش خریده بوده را می فروشد تا پولش را خرج زندگیش کند!!! و به این شکل ملقب می شود به پاکدامنی و وفاداری !!!
فیلمی نازل!حتی نازلتر از اشعار فروغ فرخزاد و شبه فیلم های فمنیستی تهمینه میلانی و صد البته با ادای دغدغه اجتماعی !
فیلمی که امیدوارم هرگز توقیف نشود که کارگردان و سایر عوامل آن بفهمند که مخاطب سینما با چهره و رنگ و لعاب و ادای روشنفکربازی گول نخواهند خورد! این فیلم در حدی نازل است که حتی نمی تواند (حتی اگر بخواهد) توهین به اقشار جامعه ی ما بکند! فیلمی سطحی، لوس و حتی مسخره!
سید مرتضی امیدی – نویسنده مهمان