مطلب زیر از سری نوشته های شما مخاطبین عزیز است که در پاسخ به مطلبی با عنوان “زرشک به جای تمشک” که در این سایت منتشر شده بود ، می باشد و انتشار آن الزاما مبنی بر تایید سینمافستیوال نیست.
همچنین خوانندگان می توانند هرگونه یادداشتی در تائید یا تکذیب این مطلب را به سینمافستیوال ارسال نمایند تا در بخش یادداشت های شما انتشار داده شود.
ماهرخ وفادوست
این منم ، زنی تنها در آستانه فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین
و یأس ساده و غمناک اسمان
و ناتوانی این دستهای سیمانی . ( فروغ فرخزاد )
نمی خواهم به نقد شما جواب بدهم ولی می خواهم با نوشته ام از فیلم دفاع کنم ! در صورت صلاحدید منتشر شود .
سامان سالور هم درد را می شناسد و هم زن را !
در فیلم “تمشک” مقام و منزلت زنی را به تصویر می کشد که گویا همیشه مظلوم است ! همیشه مظلوم تاریخ ! زنی که باید هم شوهر افلیج اش را تر و خشک کند و هم به او وفادار بماند و هم سعی کند با سیلی صورت خود را سرخ کند !!!
زنی که شاید نتواند معجزه ای کند که معلول شرایط است نه علٌـت آن . ولی برای بهبودی زندگی اش همه کار می کند !
همه کار حتی رو زدن به هر نامردی ، برای گرفتن ماده مخدره تا شاید اوضاع جسمی همسرش بهتر شود !
هرگز دیالوگ تاثیر گذار فیلم از یادم نمی رود که آن زن قهرمان گفت : ( خطاب به مرد )
مردم کلی پول خرج می کنند تا درد رو حس نکنند ولی تو راحت نشستی و هیچی حس نمی کنی !
زنِ قهرمان فیلم تمشک حتی بعد از مرگ شوهرش از پا نمی افتد ! می ایستد و برای بقای خود و تعهد اجتماعی است می جنگد ! و حتی در آخر فیلم سعی می کند به برادر شوهر روانی اش کمک کند !
که با شنیدن آن خبر جنجالی به تعلیق می رسد ! که چه کند ! و چه هنرمندانه سامان سالور این تعلیق را به فینال فیلم می رساند تا نتیجه را به مخاطب واگذار کنیم !!!
سلام فیلمساز باید حس جامعه را با هنرمندی ارائه دهد و حس شخصی خود را در حاشیه قرار دهد. مهم تشخیص دادن درد جامعه است.
مرسی ماهرخ جان . خیلی نوشنه ی خوبی بود.
آخه این نقد بود خانم !؟