یادداشتی بر فیلم ” ۵۰ قدم آخر” ساخته ی کیومرث پوراحمد
وقتی قرار است از کیومرث پوراحمد فیلمی در مورد دفاع مقدس ببینی بی شک توقع ات زیاد می شود! “اتوبوس شب” را به یاد داری و منتظری اگر نه اثری بهتر، لااقل در سطح “اتوبوس شب” ببینی!
سوژه ی فیلم در همان ابتدا مشخص می شود، سوژه ی تکراری قرار گرفتن فردی که اصطلاحا مرد جنگ نیست در جنگ و مطمئنا بعد از آن هم متحول شدن مرد!!! البته این سوژه ی تکراری، بد شروع نمی شود و تو امیدواری که شاید ادامه ی فیلم متفاوت باشد اما بعد از گذشت کمتر از یک سوم فیلم، همه چیز به نهایت فاجعه بار بودن می رسد و تو تنها افسوس می خوری به حال تمامی بزرگان سینما که از بزرگی شان گویا تنها یک اسم مانده، همین و بس!
۵۰ قدم آخر، فیلمنامه ای بسیار ضعیف با گاف های فراوان دارد! معلوم نیست مهندس (بابک حمیدیان) چطور بعد از زخمی شدن پایش آنچنان در آب می رقصد که گویا عمری به پاهایش تمرین داده است! معلوم نیست چطور از کنار دریاچه سر در می آورد ! معلوم نیست هوژن (طناز طباطبایی) آنجا چه می کند ! معلوم نیست چرا هوژن می میرد و او زنده می ماند! معلوم نیست چرا خواهر هوژن تنها بچه را پس می گیرد و به حمهندس کمک نمی کند! معلوم نیست آن سگ چطور مقر را پیدا می کند ؟ تنها با بو کردن گلاب ؟! مگر تنها آنها بوی گلاب می دهند و حتی اگر بله ، آیا در تمام مدت بوی گلاب در فضا پخش شده است ؟!
اینها تنها بخشی از گاف های عجیب فیلم نامه است ! به همۀ این ها باید بازی نه چندان مناسب و تئاتری بابک حمیدیان را هم اضافه کرد ، البته بازی سلمان فرخنده که احتمالاً به خواست کارگردان تمام تلاشش ، همچون زنده یاد خسرو شکیبایی بازی کردن بوده است که این نه تنها مخاطب را خوشحال نمی کند که عصبی هم می کند ! چون اصلاً خوب در نمی آید ! البته تنها شباهت صدا نیست که فرم و لحن و چهره هم تقلیدی بوده است ! گویا کیومرث پوراحمد پذیرفته است برگ برندۀ “اتوبوس شب” اش شکیبایی بوده است !!!
شوخی های فیلم ، نخ نما ، تکراری و جعلی ست و مخاطب را به جای خنداندن به تاسف وا می دارد!
ای کاش پوراحمد به جای روی برگرداندن از منتقدان و گوش ندادن نقدهایشان، چنانکه در نشست خبری اش اتفاق افتاد، واقعیت را بپذیرد و سعی در جبران این اثر بد در کارنامه اش کند و گرنه دیری نمی پاید که او نیز همچون بسیاری از بزرگان سینما ، در سالن سینما مورد تمسخر واقع می شود و تبدیل به شوخی سینمای ایران می شود !!!
هرکسی لیلی با من است را دیده باشه، این فیلم ها دیگر به دلش نمی نشیند. این فیلم هم خیلی سوژه تکراری داشت. فکر کنم همه ی کارگردان ها می خواهند یک بار هم که شده این سوژه را بسازند.
همه ی سوژه های فیلم جشنواره امسال شده تکراری بودند تا اونجایی که من دیدم!
بدترین جشنواره عمرم بود…
آقای کارگردان دوس داشته بابک حمیدیان اونجوری برقصه. شما هم گیر میدیا …..
موافقم. و بدی اش این است که این فیلم را بد بسازد که بد روی بد است. ولی واقعا از پور احمد این فیلم بعید بود.
هم اتوبوس شب بد بدود هم این یکی 50قدم مانده !
جنگی ساختن از هرکسی بر نمیاد .
ولی حاتمی کیا معرکه است و خدا بیامرز ملاقلی پور
از نوشتتون متشکرم . خوب نوشتید مخاطب گیج نمیشه