یادداشتی بر فیلم ” مَلی و راه های نرفته اش ” به کارگردانی تهمینه میلانی
” مَلی و راه های نرفته اش ” یک کمدی ناخواسته است . یک فیلم از دست رفته ی به تمام معنا ؛ هم به لحاظ قصه و شخصیت پردازی ها و هم خلق درام و شکل گیری ارتباط مخاطب با فیلم .
مشکل اصلی و اساسی فیلمنامه ، عقب ماندگی در سوژه و طرح مسئله است و به نظر می رسد این موضوع از عدم شناخت درست و لمس واقعیت ها و دغدغه های روز جامعه توسط کارگردان نشئت می گیرد و او را به نوعی کج فهمی کشانده و نتوانسته از پس موضوعی که خود مطرح می کند بر آید . و در نهایت در ” مَلی و راه های نرفته اش ” منتج شده به قصه ای عقب افتاده با کاراکتر هایی عقب افتاده تر که اگر کسی تاریخ تولید فیلم را نداند یا بشود با کارهای کامپیوتری کمی تصاویر را قدیمی کرد ، می توان مسائل و کنش ها و واکنش های کاراکتر های فیلم را مربوط به دهه های شصت و هفتاد دانست !!!
مسئله ی ای که در این فیلم مطرح می شود طرح موضوع خشونت خانگی است که نسبت به زنان وجود دارد اما میلانی با سابقه ای که در کارگردانی و فیلمسازی دارد باید بهتر از هر کس دیگری بداند که مسئله داشتن و دغدغه های فیلمساز تا در فرم و شکل مناسب و با کاراکترهایی واقعی و ملموس برای مخاطب مطرح نشود ، در حد شعار باقی می مانند و به اثری قابل اعتنا تبدیل نمی شوند .
” مَلی و راه های نرفته اش ” زندگی دختری ( با بازی ماهور الوند ) را نشان می دهد که گویا در یک خانواده ی بسته و با برادری خشن و دگم زندگی کرده و بعد از آن هم که عاشق برادر دوست صمیمی اش می شود و ازدواج می کند ، شوهرش (با بازی میلاد کی مرام ) هم عقده های فراوان و بیماری های روانی دارد و حالا قرار است با قرار گرفتن این دختر در موقعیت های مختلف قصه پیش برود . اما مشکل اینجاست که از همان ابتدا خشت اول کج قرار می گیرد و تا انتها فیلم به بیراهه می رود . معرفی کاراکترهای خانواده ی این دختر و شکل گیری فضای آن به قدری غیر واقعی و کاریکاتوری است که از همان ابتدا مخاطب ابدا با کاراکتر اصلی همراه نمی شود . خانواده ای که در آن مادر به سبک فیلم های قدیمی روی تختی در حیاط خانه سبزی پاک می کند و در یک تلویزیون چند اینچی در آن جا سریال های ترکیه ای می بیند و برادری که به شکل اگزجره بر روی خواهرش به خاطر رفتن به کلاس خیاطی فریاد می کشد و قصد کتک زدن او را دارد و پدر هم که با یکی دو جمله ابدا درحد سطحی هم برای مخاطب ساخته نمی شود . این می شود خشت غلط اولی که گذاشته می شود . و همین طور این فضاسازی های غلط ادامه پیدا می کند .
نکته ی مهم این است که هیچ یک از آدم ها در دنیای واقعی و رئال به سبک فیلم های هندی دفعتا و یک مرتبه دچار تحول نمی شوند !! بنابراین هر کاراکتری در فیلم برای آن که بتواند بر مخاطب خود تاثیر بگذارد و همراه خود کند باید از نقطه ای شروع و با طی مسیری به نقطه بعدی برسد تا هر تحولی و یا تغییر شخصیتی معنا پیدا کند و شکل بگیرد . موضوعی که در این فیلم رعایت نمی شود و به همین خاطر اغلب کاراکترها کاریکاتوری هستند و اتفاقاتی که رخ می دهد به ناچار باعث خنده ی مخاطب می شوند ، چیزی که به نظر می رسد خواست کارگردان اثر نیست ! شوهری که از ابتدا به مخاطب معرفی می شود که یک پسر معمولی و عادی است ، ناگهان در شب عروسی از این رو به آن رو می شود و عقده های دوران کودکی اش سرباز می کند و همسرش را زیر بار کتک می گیرد یا برادری که از ابتدا غیرتی و عصبی و بد دهن است به صورت کاملا ناگهانی در انتها متحول شده و از خواهرش بخشش می خواهد ! و همین طور مادر شوهر و رفیق و … . خود دختر هم که نقش اصلی بر عهده ی اوست اساسا در طول فیلم هیچ تغییر و تحول شخصیتی بر او رخ نمی دهد و هیچ پختگی در این کاراکتر دیده نمیشود !
جهانی هم که فیلمساز در ” مَلی و راه های نرفته اش ” به تصویر می کشد ناشی از یک کج فهمی عمیقی است که نشان از فهم نادرست او از جامعه ی امروزی دارد . یک جهان سیاه و سفیدی که همه ی مردان به تصویر کشیده شده در آن یا عصبی و دیوانه و ظالم علیه زنان و یا چشم چران و هوس باز هستند و آن معدود افرادی هم که به زنان کمک می کنند مشکل جنسیتی دارند . راه نجات بخش معرفی شده در فیلم هم یک مرد مشاور تلفنی است که در اغلب اوقات هر وقت به دختر مشاوره می دهد ، اوضاع زندگی اش را بیش از پیش بدتر می کند ! به همه ی زنانی هم که در این فیلم حضور دارند به نوعی از طرف مردان ظلم شده است و قربانی هستند و به نظر می رسد این نگاه یک سویه به جامعه خود نوعی نگاه بیمارگونه باشد که نه تنها با نمایش دادن چنین جهانی کمکی به جامعه نمی کند بلکه نوعی کج نظری هم بوجود می آورد .
در چنین فیلمنامه ای و چنین قصه ای نباید انتظار داشت که بازی های متفاوت و قوی از بازیگران ببینیم . تنها حسرتی که ” مَلی و راه های نرفته اش ” بر دل مخاطبان می گذارد حضور جمشید هاشم پور ، قهرمان سال های نه چندان دور سینمای ایران در این فیلم است که حالا مجبور شده نقش یک پدرِ ماکت وارِ رویِ ویلچر را بازی کند که در حد یک اکسسوار صحنه در این فیلم نقش دارد !!
به نظر می رسد ، تهمینه میلانی که همیشه در آثار خود و بیرون از آن دغدغه های فیمینیستی خود را دنبال می کند ، با ساخت چنین آثاری ( که هر بار با شیبی نسبت به آثار قبلی خود ضعیف تر هم می شود ) بیش از بازگو کردن ، بهسازی مشکلات و مسائل زنان ، گره بیشتری بر آن می گذارد . چرا که همواره بد پرداختن و بد گفتن یک مسئله بسیار بدتر از نگفتن و نپرداختن به آن است !!
پریسا دامادی – سینما فستیوال