نشست تخصصی پلک تهران با عنوان «موسیقی و سینما» در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
به گزارش سینما فستیوال، نشست تخصصی پلک تهران با عنوان «موسیقی و سینما» عصر روز چهارشنبه 1 مرداد در تالار استاد ناصری خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
در ابتدای نشست محمدرضا اصلانی، نویسنده، شاعر، مستندساز و رئیس هیات مدیره انجمن مستندسازان ایران درباره ی موضوع جلسه به بیان توضیحاتی پرداخت و گفت: در جلسه امروز به این موضوع میپردازیم که رابطه موسیقی و سینما چیست و هر یک چه جایگاهی دارند و در جایگاه خود با هم چه ارتباطی خواهند داشت اما بیش از آن رابطه موسیقی و سینما مورد بحث ماست. سینما را میتوان تشکلی از مجموعه هنرها اعم از هنرهای بصری،حجمی و صدایی دانست؛ از کلام تا موسیقی، این دربرگیری ساختاری سینما در طول تاریخ، بحث رابطه هنرهای مختلف را با سینما برانگیخته که البته منابع و کتابهایی در اینباره نوشته شده و دیدگاههای زیادی از سوی موسیقیدانان و فیلمسازان روس، فرانسه و ایتالیا مطرح شده. به همین دلیل سینما را به سخن بینرشتهای یا بهتر بگویم هنر بینامتنی تبدیل کردهاند.
وی ادامه سخن خود را با این پرسشها پی گرفت که آیا سینما به دلیل وجه بصری یک نقاشی متحرک است؟ آیا سینما به دلیل نظام صدایی ترکیبی از کلام یک موسیقی بصری است؟ اصلانی سپس در پاسخ گفت:کاربرد موسیقی در فیلم یک مبحث مجزاست؛ موسیقی الهامبخش فیلم نیست، بلکه جداره و نگهدارنده تصاویر فیلم میشود که موسیقی را به امر دست دوم تبدیل میکند؛ اینکه بعد از پایان فیلم موسیقی آن طراحی شود،اشتباهی است که این روزها رواج یافته است.توهینی که به موسیقی که یکی از نابترین و والاترینِ هنرهاست،نه در ایران بلکه در همه جای جهان بخصوص در هالیوود میشود و سکوت موزیسینها و آهنگسازان جای شگفتی دارد.اینکه موسیقی را یک هنر دست دوم برای سرپوشگذاشتن بر تصاویر بیرمق و جلای تصاویر کمرنگ میدانند تحقیر موسیقیایی است. موسیقی روحِ انسان است و جسم برای روح ساخته شده، نه روح برای جسمِ آدمی.
وی تاکید کرد: دو هنر وجود دارد که در زمان دریافت میشود؛ موسیقی و سینما.از این هر دو وجه میتوان گفت موسیقی نوعی سینمای کهن صداهاست و سینما نوعی صدای مدرنِ موسیقایی است. سینما را میتوان موسیقی بصری دانست.هر فیلم بلند سینمایی را میتوان یک سمفونی بصری دانست و هر فیلم کوتاه یک سونات بصری است، مجموعه تصاویر از ریتم موسیقایی در زمان برخوردارند،چه به لحاظ ترتیب ریتمیک تصاویر و صداها، چه به لحاظ ریتم درونی تصاویر که در زمان جاری میشوند،چه به لحاظ ترکیب صدا که از افکتیو و ترکیب آن در جریان زبانی با تصویر که در این وجه و با این عملکرد سینما فضا آفرید. فضای موسیقی هنوز فضای فیثاغورثی است و فضای سینما اکنون اما به طرز عجیبی فضای افلاطونی است.انگار ترکیب موسیقایی صدا و تصویر یک ترکیب فضای موسیقی را زنده میکند که اشاره به یک واقعیت مثالی ولی پنهان دارد، سینما در ترکیب زمانمندِ خود غارِ افلاطون را از تمثال اعیانِ ثابته به اعیان زمانمند تبدیل میکند و افلاطون را از سکون و ثبات (اعیان ثابته) به زمان متصل تبدیل میکند. سینما اگر تصویر است ـ که بسیار گفتهام و گفتهاند که سینما گرفتنِ تصویر نیست، بلکه ساختن تصویر است ـ سینما، جهان را و در نهایت خود را به تصویر بدل میکند از شی،که دیگر فنومن نیست، بلکه تصویری فنومنال است، در ظهور نومن تصویر،که به جای شی یا شیئیت جهان در ظهور من وجه خود،تصویر بر ساختهای است مستقر به خود در ظهور من وجه خود.این دگردیسی نه تنها در شیئیت جهان صورت میگیرد،که سینمای همین اراده را ـ به معنای شوپنهاوری در هر چه میتواند صدا باشد نیز دارد و صدا از سر و صدا تا دیالوگ و کلام، تا موسیقی ـ دیگر صدایی از جهان نیست، یا معنایی از یک رابطه که تصویری ست از یک رابطه.تصویری شمایل یافته و مستقل از تصویر صلب شیئیت بصری جهان.این خاصیت سینما با در زمانی سینما،کارکردی تنگاتنگ با موسیقی مییابد،که موسیقی در تجرد روابط صدایی، شنونده را به تصویر کردن حسها برانگیخته میکند و موسیقی به جای تصویریبودن، تصویر را در مخاطب میزایاند و نیز به جای ثابتشدن در زمان ـ مکان، با جاریشدن در زمان به زایش فضا میانجامد که نیچه هم اشاره دارد که موسیقی میتواند از درون خود تصویر بیافریند و البته او موسیقی را قلب چیزها میدانست و متافیزیکیترین متافیزیکها و هم او مفاهیم کلی را پساشیئ میداند اما موسیقی را کلی پیشاشیئ.
در بخش دیگری از این جلسه، دکتر حمیدرضا اردلان، دکترای پژوهش هنر با گرایش فلسفه تئاتر و موسیقی مبحث خود را اینگونه آغاز کرد که چرا «موسیقی فیلم» و چرا صدا یا اصوات افکتیو و … فیلم به کار نمیرود؟
وی در پاسخ به این دو پرسش گفت: در زبان فارسی از واژه بانگ،آواز، ندا، نجوا،گفتار و صدای فیلم استفاده نمیکنیم،اگر از واژه «بانگ» استفاده کنیم جدا از آنکه صدا طرح مساله میشود، در درون واژه بانگ یک امر مصور نیز وجود دارد،اگر از واژه آواز استفاده شود یک امر معشوف در صدای مد نظر ما وجود دارد،اگر از واژه ندا استفاده کنیم رمزی در خود حمل میکند، و حتی اگر از واژه صدا استفاده کنیم یک امر عام مد نظرمان است.اگر از واژه گفتار استفاده کنیم زبانبندی آدمی نیز طرح مساله میشود. پس در اطلاق آنچه به گوش ما میرسد،از ترجمههای غربی که واردِ فرهنگِ ما شده به گونهای ترجمهآمیز سعی بر استفاده از آنها هستیم.
به واسطه فراگیری سینما حتی سینمای روشنفکری نسبت به اشکال دیگر هنر و مطالعه بر صدا در فیلم، بنده پژوهشی عمیق و اورجینال که تحت تاثیر دیگر فلاسفه نباشد، ندیدهام که به بحث تصویر و صدا طرح مساله کند؛ این بدین معناست که ما در امر فلسفه در جهان، فیلسوفی که تخصصاً به صدا در فیلم بپردازد نداریم. به طور عام یک تفکر فلسفی وجود دارد که بعضاً در مورد سینما هم گریزی زدهاند.
در ادامه ی این نشست بخشهایی از فیلمهای سینمای ایران که موسیقی در آن تاثیر بسزایی داشته است، هم چون آتش سبز (محمدرضا اصلانی)، شبهای روشن (فرزاد موتمن)، هامون (داریوش مهرجویی) و مسافران (بهرام بیضایی) و آواز گنجشکها پخش شد.
پلک تهران از این پس به جای آخر هر ماه، اول هر ماه برگزار خواهد شد و جلسه آینده این نشست اول شهریور ماه 93 با موضوع سینما و نقاشی برگزار خواهد شد.