مصاحبه ی “جین کمپین” با سایت جشنواره ی کن
“جین کمپین“ نخل طلایی را در سال 1993 برای فیلم “پیانو“ از آن خود کرد و تا به حال 9 فیلم در بخش اصلی جشنواره ی کن داشته است. سایت رسمی جشنواره ی کن با “کمپین“ مصاحبه ای داشته است که متن آن به شرح زیر است:
شما به سخت کوشی در حرفه تان معروفید. کدام فیلم برای شما هم از نظر مالی و هم زمانی هزینه ی بیشتری داشته است؟
من فکر می کنم ساخت هر فیلم برای من مثل گرفتن یک مدرک است چون معمولا 3 سال طول می کشد. ولی من عاشق کارکردن هستم. من برای هر پروژه کاملا روی آن تمرکز دارم. در دوران جوانی دوستی داشتم که می خواست عکاس شود. ما با هم زندگی می کردیم و من می دیدم که او چگونه تمام وقت خود را صرف کارش می کند و به عکس های دیگران نگاه می کند. و این مسئله این نکته را به من اموخت که اگر می خواهم در یک کاری خوب باشم باید تمام مدت روی آن کار کنم. من فیلمسازان جوانی را دیده ام که متوجه قضیه نیستند و فقط می گویند ما داریم اولین فیلم بلندمان را می سازیم. بجنبید، بروید کار کنید. خیلی کارها برای آماده سازی فیلم باید انجام دهید که اگر برای پیش تولید اماده نباشید فاتحتان خوانده است.
آیا می شود بدون داشتن مدرک اولین فیلم خود را بسازیم؟
من فکر می کنم مدرک ها قطعا کارایی ندارند. مدرک شما همان فیلم های کوتاهتان است. به نظر من مدراک در برخی مواقع ، بیشتر موقعیت را به هم می زند. بخاطر اینکه باید برای گرفتن مدرک عضوی از دوره آموزشی باشید، چیزی که برای دولت قابل قبول باشد تا بتوانید منابع مالی داشته باشید و این اصلا به ساختن فیلم ربطی ندارد. شما باید فیلم خود را بسازید و ان را خوب بسازید. همین! من پیشنهاد می دهم همه مدارکشان را دور بیاندازند چون با آن مدرک نمی توانند کاری انجام دهند.
چرا در فیلم هایتان همیشه از کاراکتر های زن با شخصیتی قوی استفاده می کنید؟
من فکر نمی کنم که کاراکتر های من قوی باشند. به عنوان مثال من فکر می کنم “جنت فریم” واقعا شکننده و حساس بود. پس فکر نمی کنم او ضرورتا یک آدم قوی بوده باشد. من خیلی به آدم هایی با شخصیت قوی علاقه ندارم. خیلی اوقات این قدرت پوششی برای شخصیت آسیب پذیر این انها است. من فکر می کنم بیشترین زمانی که چیزی آموخته ام زمانی بوده است که آسیب پذیر بوده ام. البته این قضیه خیلی سخت است. ولی وقتی شرایط سخت باشد مطمئنا در جای خوبی قرار دارید.
فیلم های شما همیشه زیبایی نیوزلند را به تصویر کشیده است. آیا کشور شما منبع الهام فیلم های شما است؟
من در نیوزلند بزرگ شده ام و عاشق راه رفتن در آنجا هستم. من آنجا احساس آزادی و خوشحالی می کنم. من عاشق ساحل و دریای وحشی هستم. پدر و مادر من در آنجا مزرعه ای دارند که با جاده ای به ساحل وصل می شود. البته طبیعت همیشه زیبا نیست و زشتی هایی هم دارد. حقیقت زیبایی است و زیبایی حقیقت، که این خود یک معماست.
“بالای دریاچه” موفقیت بزرگی بود. پروژه ی بعدی شما چیست؟ یک سریال یا یک فیلم؟
پروژه ی جدیدم سریالی مربوط به بالای دریاچه است که در استرالیا می گذرد. و فعلا دوست دارم در حد یک راز باقی بماند.
سریال ها هر روزه در مقایسه با فیلم ها مهمتر می شوند. سریال ها چه چیزی دارند که فیلم ندارد؟
شماره یک اینکه به نسبت فیلم ها کار آنقدر رسانه ای نمی شود. شماره دو اینکه می توانید شخصیت پردازی کنید و با شخصیت هایتان خوش بگذرانید. شماره ی سه اینکه این کار برای من خیلی استرس زا نیست. وقتی سریال کار می کنم دوست دارم داستانش را در زمان کمتری بنویسم و فیلم بلند بسازم. از نظر من وقتی فیلمی موفق است که تماشاگران واقعا آن را بخواهند.
شما اغلب می گویید که مانند فرزند جشنواره ی کن می مانید. شما 30 سال است که به این جشنواره می آیید و تنها زنی هستید که جایزه ی نخل طلا را کسب کرده است. وقتی در کن هستید چه احساسی دارید؟
برای من باورش سخت است که باور کنم آنقدر پشتکار داشته ام که بتوانم رئیس هیات داوران جشنواره ی کن بشوم. جشنواره کاملا برای من آشناست. من خودم را عضوی از خانواده جشنواره ی کن می دانم. و حدس می زنم که آخرین باری باشد که عضو هیات داوران هستم. من دوره ی کاری ام را در جشنواره ی کن پشت سر گذاشته ام. مطمئنا حرفه ی من بعد از جشنواره ی کن مانند قبل نخواهد بود. جشنواره ی کن باعث شد سرمایه گذاران نیوزلندی به من اعتماد کنند. من به خاطر دارم که قبل از آمدنم به کن، مردم درباره ی فیلم پیانو می گفتند که فیلم جالبی است ولی کوتاه است. و من فکر می کردم شاید! شاید هم نه.