یادداشتی بر فیلم “کلاشینکف” به کارگردانی سعید سهیلی
گویا دغدغه ی این روزهای سعید سهیلی طبقه ی پرولتاریای جامعه و نبود رابین هودی است که بیاید و ثروت را از بورژواها بگیرد تا میان مستضعفین تقسیم کند. سعید سهیلی پس از گشت ارشاد با کلاشینکف به جنگ با ثروتمندان می رود و با خلق لحظات کمدی از میزان تراژدی داستان می کاهد. البته ساختار فیلم و به نوعی تخیلی بودن آن به نوبه ی خود جنبه ی تراژیک فیلم را کم رنگ می کند.
حداقل خوبی ای که این فیلم دارد این است که برای ما قصه می گوید و با داشتن بازیگرانی چون رضا عطاران می تواند مخاطب را سرگرم کند اما نکات مثبت فیلم به همین جا ختم می شود چرا که کارگردان به کاراکترها اجازه نمی دهد تبدیل به شخصیت شوند و برای هویت یافتن خود تلاش کنند و تنها کاراکتری که در این میان تا حدودی موفق می شود در مسیر تبدیل به شخصیت گام بردارد، رضا کلاش است. رضا کلاشی که رابین هود داستان ماست.
“کلاشینکف” قهرمان سازی می کند اما این بار قهرمانش مبارزی نیست که در جبهه جنگیده، آنکه با دشمن جنگیده امروز گوشه نشین و مردم گریز شده است، بلکه چپی است که خود را قادر به انجام هر کاری می داند و کلید تمام قفل ها و نجات مستضعفین را در دستان خود می بیند.
قهرمان پروری در سینمای ایران تاریخی طولانی دارد، در سینمای قبل از انقلاب به نوعی و در سینمای امروز به نوعی دیگر. در سینمای بعد از انقلاب از جمله کارگردانانی که سردمدار سینمای قهرمان پرور به حساب می آیند، می توان به مسعود کیمیایی اشاره کرد. قهرمان پروری ای که زمانه اش به پایان رسیده و اگر کارگردان ما می خواهد شخصیت اصلی فیلمش به نوعی ماندگار شود باید را هدیگری را انتخاب کند. امروز می بینیم سعید سهیلی نیز راه کیمیایی در پیش گرفته و به دنبال قهرمان سازی است اما با شیوه ی متفاوت و در غالب طنز. به قول یکی از دوستانی که با هم فیلم را دیدیم، “کلاشینکف” سهیلی طنز فیلم های کیمیایی است.
گفتیم “کلاشینکف” قصه می گوید اما در این قصه گویی نباید به دنبال روند منطقی و اتفاقات قابل باور باشیم چرا که تم اصلی فیلم چنین چیزی را نمی طلبد. این قضیه و طنز بودن فیلم، وقتی که به همه ی این ها فکر می کنی، می بینی “کلاشینکف” تا حدودی شبیه فیلم های فانتزی است مخصوصا با پایان بندی رویایی ای که دارد.
شاید اگر سعید سهیلی به دنبال شناخت فیلم های فانتزی برود، در فیلم بعدی اش بتواند فیلمی را بسازد که مشکلات “کلاشینکف” را نداشته باشد و بسیاری از معظلات فیلم با توجه به ژانرش قابل توچیه باشد نه اینکه فقط به دلیل حضور رضا عطاران برای مخاطب جذاب و سرگرم کننده باشد!
پریسا دامادی- سینما فستیوال
آخه مشکل اینجاست که نمیشه هم گفت این فیلما طنزن!
نصف فیلم گریه می کنی. نصف فیلم می خندی!
کلا تکلیف مشخص نیست…
اون تیکه فیلم که سهیلی اسم اون حمومیه رو گذاشت کوشکی خیلییییی باحال بود.
تسویه حساب خوبی بود! :دی